" هنرمندان ایرانی در حال خلق کردن شماری از تفکر برانگیزترین و اندیشمندانه ترین آثار هنری جهان امروز ما بوده و هستند .هنر ایرانی در قرون بیستم و بیست و یکم با پیچیدگی ، نوآوری و اندیشه ورزی ، بینشی تازه را از فرهنگ و جامعه ای ارائه می دهند که در غرب مورد بدفهمی بسیارقرار گرفته است ." دکتر حمید کشمیر شکن ، هنر شناس ایرانی در مراسم رونمایی از کتاب جدید خود با عنوان {هنر معاصر ایران – دیدگاه های نوین } که همزمان با افتتاحیه عمومی حراج بین المللی کریستیز برگزار شد، به تاریخ هنر ایران در یکصد سال گذشته و آنچه در هنر امروز ایران و جهان جریان دارد، پرداخته است . در این کتاب با بررسی جامع و نوین ، پویائی موجود در هنرمندان ایرانی را در مواجهه آنان با گذشته فرهنگی و نیز مسائلی چون معاصریت و خصوصیات فرهنگی مورد توجه قرار می دهد و معتقد است سده بیستم به طور مشخص ، دوره ای شاخص را در هنر و فرهنگ ایرانی ثبت کرده است .
اگر بخواهیم تعریفی کلی از هنر معاصر که جامع و مورد اعتنا باشد ارائه کنیم ، صاحب نظران، هنر معاصر را ، هنر تولید شده در دوره کنونی، می دانند و اضافه می کنند هنر معاصر ، گسترش یافته از هنر پست مدرن است که خود جانشین هنر نوگراست .
ورود واژه هنر معاصر در فرهنگ جهانی به سال 1910 همراه با تشکیلاتی به نام [جامعه هنرهای معاصر] در لندن باز می گردد . این تشکیلات توسط {راجر فرای}و چند تن از همکارانش تأسیس می شود و ساختار آن برای خرید آثار هنری و ایجاد ارتباط با موزه داری عمومی بود . پس از آن بود بکارگیری اصلاح هنر معاصر در مراودات شکل کاملتری به خود گرفت .
شاید در اینجا لازم باشد گریزی به دو واژه پیوند خورده با هنر معاصر ، یعنی هنر مدرن و هنر پست مدرن زده شود.
"هنر نوگرا یا هنر مدرن ، به جنبشی یا مکتبی هنری گفته می شود که در قالب مجموعه ای از جریان های اصلاح طلبانه فرهنگی در هنر ، معماری ، موسیقی ، ادبیات وهنرهای کاربردی، طی سه دهه قبل از سال 1914 به وجود آمد. نوگرایی فرایند و جریانی تاریخی است که در عرصه های متنوع و مختلفی همچون فلسفه ، علم ، سیاست ، اقتصاد و هنر تأثیر مستقیمی از خود به جای گذاشت . واژه مدرنیسم (نوگرایی) جنبش های زیاد سیاسی ، فرهنگی وهنری را در بر می گیردکه ریشه در تغییرات جوامع غرب در پایان قرن نوزده و آغاز قرن بیستم دارند . این مکتب هنری ، اندیشه ای است که بر قدرت انسان برای ایجاد ، بهبود و تغییر شکل محیط اطرافش ، با استفاده از علم ، تکنولوژی و آزمایش های عملی تأکید می کند."
در دهه 1980 تحولی در هنر شکل می گیرد . آنهایی که هنر معاصر را عرضه می کردند ، چه کسانی که کارهای هنری مدرن را انجام می دادند و چه کسانی که در مجلات مختلف مبانی نظری هنرمندان را تبیین می کردند ، خبر از عصر تازه ای دادند که، نوآوری و ابداع را طرد می کرد و به روش ها و ارزش های سنتی باز می گشت . اصطلاح "پست مدرنیسم" ابتدا در نقد هنر معماری استفاده شد و متعاقب آن برای توصیف بعضی از نگرش ها در زمینه فلسفه ، سیاست ، ادبیات و هنر به کار رفت که وجه مشترک همه آنها ، واکنش نسبت به بحران های نوگرایانه و نقد نظریه های کلان و کلی نگر آن است. این اصطلاح به عنوان وجه ممیز عرصه معاصر از عرصه مدرن فهمیده می شود و اولین بار برای توصیف هیچ گراییِ فرهنگِ غربیِ قرنِ بیستم به کار رفت .
تاریخ نگاران و پژوهشگران ایران ، زاده شدن هنر معاصر ایران را هم عصر با دوره انقلاب مشروطه ارزیابی می کنند. انقلاب مشروطه یکی از بزرگترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران محسوب می شود ، زیرا اثرات این رویداد در زندگی فرهنگی وسیاسی مردم ، از سایر حوادثی که تا آن تاریخ در کشورمان پدیدار گشته ، عمیق تر بوده است.
بسیاری نا رضایتی عمیق جامعه ایران در سال های حکومت قاجار، از جمله هرج و مرج و فساد در دستگاه های اداری ، ولخرجی های دربار ، قحطی ، تسلط بیگانگان برکشور ، ظلم و تعدّی مأموران نسبت به مردم ، بی حرمتی به علما و احکام شریعت و اعطای امتیازات به قدرت های استعماری را ، ریشه اصلی اعتراضات مردمی علیه دولت و زمینه ساز شکل گیری نهضت مشروطیت می دانند و در این میان ، عواملی همچون افزایش ارتباط مردم با کشورهای خارج ، تأسیس مدرسه دارالفنون و مدارس جدید ، انتشار روزنامه های دولتی و غیر دولتی ، نشر اخبار ایران و جهان در میان مردم ، اطلاعات مردم درباره انقلاب های دیگر کشورها، توسعه صنعت چاپ و انتشار آثار بعضی از نویسندگان آزادیخواه را به منزله عامل محرک تسریع روند انقلاب مشروطه برمی شمرند. این اتفاقات باعث می شود فرمان مشروطه در چهاردهم مرداد 1285هجری شمسی - هفت ماه پس از دستور تأسیس عدالتخانه - از طرف مظفرالدین شاه قاجار صادر و دو روز بعد از این فرمان نیز دستور تشکیل اولین مجلس شورای ملی اعلام و اولین جلسه مجلس نیز در هفدهم مهر ماه همین سال تشکیل می شود.
از این یادکرد کوتاه تاریخی که به بحث اصلی باز گردیم ، صورت موضوع به حدّی پر ابعاد و گسترده است ،که در تورقِ یافتن ، خط فکری معلوم و مشخصی از هنر معاصر و تعریفی همه شمول برای آن ، به نتیجه ای دسترسی پیدا نمی شود . به جز گروهی که خود را درگیر عمق بخشی به این واژه نساخته و هنر معاصر را ، هنر تولید شده در دوره کنونی می دانند ، بخش دیگری از صاحب نظران و متخصصان - آنچنان که انتظار است - به طور مبسوط و ژرف نگر با این اصطلاح فرهنگی روبرو می شوند و پیرامون آن بحث می نمایند ، اشاره به چند نمونه از دیدگاه تنی چند از کارشناسان و نظریه پردازان به بحث ما کمک خواهد کرد .
یکی از این صاحب نظران ، با عجیب دانستن جایگزینی واژه معاصر برای واژه هایی چون مدرن و پست مدرن، به سه پاسخ ممکن در تعریف هنر معاصر ، اشاره می کند . وی در اولین گام ، هنر معاصر را شبکه ای نهادینه شده می داند که از طریق آن هنر امروز ، خود را به خود و به مخاطبان علاقه مندش در سراسر جهان ارائه می کند و دامنه این تعریف را تا جائی می کشاند که معتقد است : هنر معاصر در این تعریف، از محرک انتقادی اش صرف نظر کرده و فقط به شیء مورد توجه دیگران در ویترین فرهنگ بصری مبدل می شود. در تعریفی دیگر که بنیادی تر می نماید ، این پژوهشگر ، به پاسخی فلسفی در تعریف هنر معاصر ، مراجعه و اشاره می کند : با توجه به این حقیقت که ما همگی در چندگانگی تفاوت های فرهنگی ،زمان ، هویت و مکان به سر می بریم ، هنر معاصر ، هنری است که با وجوه چند گانه و معاصر بودن ، ادغام شده است و در سومین تعریف، که به شکلی ویژه تر به مسأله می پردازد ، نمونه های عملی و نظریه های هنر معاصر را مورد توجه قرار می دهد . این تعریف مربوط به تدوین هنر معاصر و مرتبط با درونی بودن شیوه ها ، سبک ها و رویکردهاست . یعنی آنچه یک مورخ یا متخصص هنر با آن سرو کار دارد و در کنار آن این پرسش مطرح می شود که آیا معاصر، امروزه مرتبط با یک مفهوم است یا یک شیوه ؟
از مد روز ترین تا پیشروترین تا متناقض ترین، از مستدل تا مردد و .... همگی در قالب هنر معاصر قرار می گیرند ، بنابراین معاصر ، ممکن است به معنای بی زمان ، پیوسته بیرون از زمان، و یا اینکه موضوعی که برای آشکار سازی تاریخی تلاش نمی کند ، باشد.
در نوشتار بعدی این سخن را پی خواهم گرفت .
پژمان ضیائیان
منتشر شده در روزنامه خبر جنوب 1393.7.8