در شماره دهم از سلسله مقالات مروری بر پژوهش های معاصر ایران مباحث پایانی نقاشی و مجسمه سازی را آوردم، آنگاه سپس به مقوله طراحی گرافیک معاصر ورود شد و با ذکر تأثیرات [تالبرگ] سوئدی و [سروری] ارمنی که به ایران مهاجرت کرده بودند ، نگاهی به تغییرات دیدگاه ها پس از جنگ جهانی دوم شد . نقشِ نقاشانِ آموزش دیده در مدرسه صنایع مستظرفه و مدارس هنری ایران و کوشش های مرحوم مرتضی ممیز، از دیگر مطالبی بود که در شماره پیشین به آن ها اشاره شده بود . آخرین فراز نوشته قبلی، به طنزسیاه و کارهای اردشیر محصص پرداخته بود . اینک بحث در باره طراحی گرافیک معاصر ایران را از سال های آغاز انقلاب اسلامی پی می گیریم .
با وقوع انقلاب اسلامی ایران ، طراحی گرافیک ، هنر پوستر و تصویر گری رشد و گسترش قابل ملاحظه ای می یابد . علاوه بر ادامه فعالیت وسیع طراحان با سابقه استعدادهای جوانتری چون اسفرجانی ، جناب ، خورشید پور ، عالی ، وزیریان به میدان آمدند و دالوند ، فراهانی ، مرتضوی ، نیستانی و شجاعی توانایی های خود را در تصویر گری برای مطبوعات نشان دادند .
تصویرگری کتاب نیز با آثار ایروانی ، بنی اسدی ، تقوی ، گل محمدی ، نصر ، نیکان پور ، همتی آهویی رونقی تازه پیدا کرد . در عرضه گرافیک فیلم هم ، نظیر چنین پیشرفتی رخ نمود . نکته قابل توجه ، رواج سریع تر گرافیک کامپیوتری در سال های اخیر است .
نشریه طراحی گرافیک ایران (نشان) در شماره بیستم خود و در کنکاوی پیرامون گرافیک معاصر ایران می نویسد : گرافیک معاصر ایران ، ساختاری یکدست ندارد . در یک سمت گرافیکی وجود دارد که در خدمت اطلاع رسانی همگانی و تبلیغات و مطبوعات عام است و هیچ کس به آن اهمیتی نمی دهد . در طرف مقابل ، گرافیکی رشد کرده که بسیار شخصی و نمایشگاهی است و این نوع گرافیک ، مطلوب و مورد توجه همه است . ما کدام یک از این دو جهت را باید بررسی کنیم ؟ گرافیک معاصر ایران به معنی گستره ی وسیع فعالیت های گرافیک است ، از سر در یک مغازه تا بروشورهای صنعتی ، آگهی های روزنامه ها ، صفحه بندی ها ،روی جلد مجلات و کتاب ها ، وب پیج ها و حتی گرافیک فیلم های تبلیغاتی و تیتراژ برنامه های تلویزیونی و طرح روی تی شرت ها و بالاخره پوستر فرهنگی و شخصی . ولی این بخش ها به طور متوازن موردتوجه قرار نگرفته و رشد نکرده اند. عدم رشد متوازن این دو بخش گرافیک ، بیش تر به دلیل چند پاره بودن ساختار فرهنگی است .
ساختار و نگاه گرافیک کلی ما که بناست درخواست اطلاع رسانی جمعی باشد ، خود حاصل مدارس گرافیک ماست که فقط برای تربیت طراحان گرافیکی با فرهنگ بسیار فرهیخته و یا به اصطلاح فرهنگی و هنری ساخته شده اند . گرافیک غیر فرهنگی و یا به اصطلاح تجاری برای ارتباط با مخاطبان عام به دلیل جو هنرمندانه ی کلی ، مشکل ارتباطی دارد. سمبل ها و عوامل تصویری موجود در یک کار گرافیکی به دلیل خوانایی جمعی و توان ارتباطی عمومی آن ، انتخاب نمی شود بلکه بیشتر با تکیه بر سلایق شخصی و ذهنیت بسته ی خود طراح انتخاب می شود و به کار می روند .
خبرگزاری کتاب ایران نیز در بررسی و تحلیل نقش کتاب های تخصصی در نظام آموزش گرافیک در ایران که از طریق گفت گو با صاحب نظران و دانشجویان حاصل آمده به نکاتی از نقدهای مرتبط با گرافیک ایران اشاره کرده و می نویسد : برنامه ریزی آموزشی رشته گرافیک در دانشکده های هنری ایران هنوز قدیمی و نا کارآمد است و کمتر با تحولات جهانی این رشته هم سو می شود . آنچه بیش از دیگر موضوعات خود ، جلوه می کند ، شرح دروس و تعریف واحدهای درسی برای رشته گرافیک در دانشگاه ، از زمان تأسیس آن یعنی سال 1349 توسط مرتضی ممیز ، گرافیست فقید ، تاکنون تغییر چندانی نگرده است . این در حالی است که رشته گرافیک در سطح جهانی تحولات بسیار را از سر گذرانده است .
عکاسی
آغاز عکاسی در ایران به دوران قاجار وسلطنت ناصر الدین شاه باز می گردد ، البته نباید از نظر دور داشت که نخستین دستگاه های عکاسی به روش داگرتوئیپ به درخواست محمد شاه قاجار از کشورهای روسیه و انگلیس به دربار ایران وارد شد و در آذرماه 1221 هجری شمسی نخستین عکسبرداری در ایران را نیکلای پاؤلوف دیپلمات جوان روس انجام داد . نمونه های عکس های دوره محمد شاه را نباید با صنعت عکاسی مرسوم امروز یکی دانست زیرا صنعت عکاسی در سال 1849 میلادی اختراع شد و آنچه در عهد محمد شاه وجود داشت کار با دستگاه داگرتوئیپ بود که در سال 1839 میلادی بوجود آمده بود .
دوره سلطنت ناصرالدین شاه را باید دروه تحولات عکاسی در دوران قاجار دانست . او که خود به عکاسی علاقه مند بود، بر توسعه این فعالیت در دربار پرداخت و با تأسیس عکاسخانه کاخ گلستان توانست تصاویر و یا به عبارت بهتر اسناد هنری و تاریخی گرانبهایی از ایرانِ آن روز به ثبت برساند . تأسیس رشته عکاسی در دارالفنون نیز در همین دوران به وقوع پیوست . حمایت ناصرالدین شاه موجب گسترش این فن و هنر در سال های آغازین پیدایش آن شد که از جمله می توان به زمینه پیدایش و رشد و گسترش عکاسی مستند ، ترویج اصولی عکاسی و توجه به آموزش آن در مدرسه دارالفنون ، پایه گذاری نوشتن شرح برعکس ، توجه به رشد و گسترش دانش نظری و فنی عکاسی و تألیف و چاپ کتابهای مربوط به آن ، ابداع لقب عکاس باشی به عنوان عالی ترین رتبه فنی دراین حرفه ، اعزام محصلان مستعد به اروپا جهت کسب مهارت فنی و هنری ، اشاره کرد . عکاسان در این دوره سه دسته را تشکیل می دادند ، عکاسانی که برای مؤسسات کاوش های علمی و جغرافیایی اروپایی کار می کردند ، عکاسان بومی که برای سرگرمی به عکاسی می پرداختند و عکاسان حرفه ای که از این راه امرار معاش می کردند .
مرور بر پژوهش های عکاسی در شماره بعد این سلسله گفتار ادامه خواهد داشت.
پژمان ضیائیان
منتشر شده در روزنامه خبر جنوب 1393.11.20