علاقه مندانی که این سلسله نوشتار را پیگیری می نمایند در خاطر دارند که شماره یازده این مرور ، موضوع طراحی گرافیک را به پایان برده و آن گاه مقدمه ای درباره عکاسی را آغاز کرد . به دلیل اینکه چند روزی از انتشار بخش یازدهم سپری شده و نیاز پیوند ذهنی با موضوع مقدماتی بحث عکاسی احساس می شد ، بهتر آن دیدم مجدداً سطور انتهایی شماره یازدهم را در سرآغاز این بخش آورده و بازخوانی کنیم .
عکاسی
آغاز عکاسی در ایران به دوران قاجار وسلطنت ناصر الدین شاه باز می گردد ، البته نباید از نظر دور داشت که نخستین دستگاه های عکاسی به روش داگرتوئیپ به درخواست محمد شاه قاجار از کشورهای روسیه و انگلیس به دربار ایران وارد شد و در آذرماه 1221 هجری شمسی نخستین عکسبرداری در ایران را نیکلای پاؤلوف دیپلمات جوان روس انجام داد . نمونه های عکس های دوره محمد شاه را نباید با صنعت عکاسی مرسوم امروز یکی دانست زیرا صنعت عکاسی در سال 1849 میلادی اختراع شد و آنچه در عهد محمد شاه وجود داشت کار با دستگاه داگرتوئیپ بود که در سال 1839 میلادی بوجود آمده بود .
دوره سلطنت ناصرالدین شاه را باید دوره تحولات عکاسی در دوران قاجار دانست . او که خود به عکاسی علاقه مند بود، بر توسعه این فعالیت در دربار پرداخت و با تأسیس عکاسخانه کاخ گلستان توانست تصاویر و یا به عبارت بهتر اسناد هنری و تاریخی گرانبهایی از ایرانِ آن روز به ثبت برساند . تأسیس رشته عکاسی در دارالفنون نیز در همین دوران به وقوع پیوست . حمایت ناصرالدین شاه موجب گسترش این فن و هنر در سال های آغازین پیدایش آن شد که از جمله می توان به زمینه پیدایش و رشد و گسترش عکاسی مستند ، ترویج اصولی عکاسی و توجه به آموزش آن در مدرسه دارالفنون ، پایه گذاری نوشتن شرح برعکس ، توجه به رشد و گسترش دانش نظری و فنی عکاسی و تألیف و چاپ کتاب های مربوط به آن ، ابداع لقب عکاس باشی به عنوان عالی ترین رتبه فنی دراین حرفه ، اعزام محصلان مستعد به اروپا جهت کسب مهارت فنی و هنری ، اشاره کرد .
عکاسان در این دوره سه دسته را تشکیل می دادند ، عکاسانی که برای مؤسسات کاوش های علمی و جغرافیایی اروپایی کار می کردند ، عکاسان بومی که برای سرگرمی به عکاسی می پرداختند و عکاسان حرفه ای که از این راه امرار معاش می کردند .
در کنار عکاس هایی که از درباریان و خانواده های اشراف و وقایع روزمره در کاخ های سلطنتی و چهره برخی رجال درباری برداشته می شد ، عکاسان ایرانی ، عکاسان اروپایی را که مبنای کار آنها توجه به فرم و اصول زیبا شناختی بود ، سرمشق خود قرار می دادند . با آغاز جنبش مشروطیت که مردم تمایل داشتند ، چهره رهبران خود را مشاهده کنند ، این گونه عکس ها رواج پیدا کرد و به تدریج ثبت چهره های معروف گسترش یافت و با ایجاد تحولات مختلف، عکس از انحصار دربار خارج شد و موضوعات اجتماعی و واقعی موضوع عکاسی قرار گرفت . با تحولات انقلاب مشروطیت زمینه برای عکاسی مطبوعاتی فراهم شد .
به دلیل اهمیتی که تاریخ هنر عکاسی با این دوره دارد ، بهتر است نگاهی به پژوهش دکتر عباس زارع خلیلی که با عنوان [ عکاسی معاصر ایران ] انتشار یافته است ، بیندازیم که می گویند " علیرغم انبوه عکسهای دوران قاجار ، عکاسی در جامعه ایرانی فراگیر نشد ، عکاسی در حدود یک قرن مجهور ماند واز کنج دیوارهای بلند دربار و یا عکاسخانه های محدودی که در سطح شهر برای افراد متمول ایجاد شده بود ، فراتر نرفت . عکاسی مثل هر پدیده دیگری که از بطن صنعت بیرون آمده است ، برای استفاده طبقه متوسط است . اصولاً هدف صنعت و زندگی صنعتی و تولید صنعتی ، عرضه کالا در سطح وسیع و قابل خرید برای طبقه متوسط است ، بنابراین اگر در دوران قاجار عکاسی در ایران توسعه نیافت به خاطر فقدان طبقه متوسط است . زندگی در دوران قاجار چنان فلاکت بار بود که به جز دربار شاه و اطرافیان نظر کرده او ، سایرین در قحطی و مصیبت عمر را می گذراندند و اصولاً هویتی که نشان از طبقه متوسط باشد ، در میان نبود .
آنچه عکس های دوران قاجار را با اهمیت می کند ، صرفاً خاصیت استنادی و تاریخی تصاویر است و نگاه موشکافانه عکاسی به پیرامون خود و نمایشی تصویری از دیدگاه عکاس را مشاهده نمی کنیم . عکاسی در دوران پهلوی هم نتوانست در جامعه ایرانی نقش فعالی داشته باشد . گرچه مفهوم طبقه متوسط تازه شکل گرفته بود اما هنوز زمان زیادی را طلب می کرد تا نهادینه شود ".
اگر به تقسیم بندی دوره تاریخی معاصر بر اساس نظریه استاد رویین پاکباز برگردیم ، در دوره سوم آن آمده است " هنر عکاسی در ایران عمدتاً به کوشش ، هادی شفائیه ، احمد عالی ، بهمن جلالی ، ابراهیم هاشمی ، پرویز نبوی و ... پا گرفت که در رشته هایی غیر از عکاسی فعالیت یا تحصیل کرده بودند . در نخستین نمایشگاه عکس در تالار قندریز به سال 1343 خورشیدی ، علاوه بر عکاسان حرفه ای چند معمار ، سینما گر و نویسنده هم تجربیات عکاسی خود را در معرض دید گذاشته بودند. در آن زمان هنوز توانایی ها و خصوصیات ویژه زبان عکاسی چندان شناخته شده نبود . برخی در زمینه های خبری ، مستند و تبلیغات کار می کردند و بسیاری هم دوربین را صرفاً وسیله ای برای ثبت موضوعات جالب می دانستند . به هر حال ، عکاسی هنری ، آن قدر اهمیت یافته بود که نمایش های مستقل و متعددی را به خود اختصاص دهد "
اکثر پژوهشگران هنر عکاسی معتقدند ، فراگیر شدن عکاسی در بین مردم متأثر از انقلاب اسلامی و حوادث مرتبط با آن است . در پژوهش دکتر عباس زارع خلیلی نیز با اشاره به این موضوع آمده است : در این دوره ، عکاسی خاصیت رسانه ای خود را آشکار کرد . دوربین عکاسی از وسیله ای تفنّنی به وسیله ای کاربردی برای انتقال اطلاعات توسط مردم به کار گرفته شد .به محض اینکه عکس تازه ای عرضه می شد ، عکسهای قبلی کنار گذاشته می شد . بنابراین نقش جدید عکاسی جلوه گر شد. تا قبل از این، عکس تصویری بود که می توانست سالها در گوشه اتاق بماند تا رنگ ببازد ، تاریخ مصرف در عکس حاکم نبود . امّا همه این اتفاقات و تفاوت در کاربرد عکس ، در حوادث انقلاب به وقوع پیوست . نمایشگاه های عکاسی به روستاها نیز کشانده شد . بی شک این اولین بار بود که چنین نمایشگاه هایی برای روستاها و نقاط دور افتاده ایجاد می شد " ." به جز نمایشگاه های خود جوشی که از طرف مردم و برای خود مردم برپا می شد ، عکاسانی نیز بودند که به طور جدی تر عکس می گرفتند . آنها یا عکاسان مطبوعات بودند و یا افرادی بودند که به نحوی با مقوله عکاسی ارتباط داشتند .
پژمان ضیائیان
منتشر شده در روزنامه خبر جنوب 1393.12.3