با بهره گیری از دیدگاه ها و نظرات صاحبان اندیشه ، به موضوع اقتصاد هنر / هنر اقتصادی در دو مقاله پیشین ورودی آرام و نشانه گذاری شده داشتم. نکته انتهایی نوشتار قبل به وظیفه دولت ، سازمانهای وابسته به دولت و نقش آنان در احیاء اقتصاد فرهنگ و هنر پرداخته و اینکه به مقوله اقتصاد هنر از چه زاویه ای باید نگریست ، اشاراتی گذرا شد. این موضوع نیز همانند دیگر مباحث نظری ، از گستردگی خاصی برخوردار است و آراء و عقاید گوناگونی پیرامون آن ابراز می گردد. این یک اصل بدیهی است که از دیر باز اقتصاد در جامعه جایگاهی مهم داشته است و حتی می توان گفت اکثر مناسبات برپایه آن استوار بوده و هست ؛ بر همین اساس است که در جهان امروز اقتصاد به عنوان یک علم شناخته شده و بر اساس ضوابط و چارچوب های خاص خود عمل می کند . دانش در علم اقتصاد از جمله شاخص های پیشرفت و یا عقب افتادگی یک کشور محسوب می گردد و آنگاه که بخواهیم مقوله هنر را در این مناسبات قراردهیم ، الزام به حضور مجموعه ای که بتواند با آگاهی و اشراف در هر حوزه دارای بینش باشد به وجود می آید . در همین مقوله برخی بر این اعتقادند که مدیریت مراکز هنری باید در اختیار افرادی آشنا به علم اقتصاد قرار گیرد و هنرمندان باید به عنوان مشاور با آنان همراهی و همکاری کنند و گروهی نیز با پذیرفتن کلیت این دیدگاه ، معتقدند برای تنظیم و اداره امور اقتصادی مربوط به بخش فرهنگی و هنری به مدیریتی نیاز داریم که از بطن رشته دانشگاهی مدیریت فرهنگی و یا رشته اقتصاد هنر بر خواهدخاست و در تکمیل همین دیدگاه گفته اند " مدیریت امور فرهنگی و هنری موظف است که اقتصاد و فرهنگ را روی یک میزان ترازو قرار دهد، به طوری که خلاقیت و آفرینش گسترش یافته و هنرمند آزار نبیند ، در حالی که نظام اقتصادی هنرمند در جامعه نیز باید به تدریج ترمیم شود."
رئیس محترم قوه مجریه در دیدار با جمعی از اصحاب هنر نکات قابل توجهی در موضوع اقتصاد هنر مطرح کرده اند . ایشان گفته اند "دولت پویا کردن اقتصاد هنر را جزو وظایف خود می داند . البته روشن است که در تولید باید اول تقاضا را تحریک کرد . مردم باید کالاهای فرهنگی را ارج بنهند . در این زمینه باید کار فراوانی انجام داد . اینکه تیراژ کتاب معمولاً دو تا سه هزار نسخه است ، اینکه شما می بینید بقیه آثار هنری ما ، در بازار مشتری ندارد ، اینکه گیشه های سینما خلوت است ، یعنی اینکه باید تقاضا را تحریک کنیم . مشکلش همین است . این موضوع نمی گذارد هنرمند خلاق باشد و نمی گذارد آنچه خواست جامعه است به صورت متنوع در جامعه عرضه شود. "
ایشان همچنین افزوده اند " تصدی گری دولت در اقتصاد و هنر باید به حداقل برسد . اما دولت تلاش خواهد کرد تا اقتصاد فرهنگی بویژه اقتصاد هنری پویا و فعال شود و حتی باید بتوانیم بازارهای منطقه ای و جهانی را نیز به تصرف خود درآوریم ."
برای اینکه مسیر و نگاه راهبردی دولت را در بحث اقتصاد هنر متوجه شویم ، گریزی به بخشی از صحبتهای یک مقام مسئول ، در یکی از همایش های تجلیل از اصحاب فرهنگ و هنر می زنیم . ایشان ضمن ناچیز دانستن سهم اقتصاد فرهنگی در کشور می گویند " تا کنون 279 شغل در بخش اقتصاد فرهنگ و هنر شناسایی شده و کشورهای جهان در این عرصه به موفقیت هایی دست یافته اند به طوری که اکنون سهم اقتصاد فرهنگ و هنر در برخی از کشورها به بیش از 22 درصد رسیده اما این سهم در ایران کمتر ازنیم درصد است لذا بر اساس دولت احیای اقتصاد فرهنگ و هنر را در قالب چهار محور ، ساماندهی صنوف فرهنگی ، توجه جدی به صنایع فرهنگی ، ایجاد و توسعه نهادهای مالی فرهنگی و حمایت از فعالان عرصه هنر و فرهنگ قرار داده ایم" . ایشان افزوده اند ، به رغم بازار خوبی که در عرصه فرهنگی و هنر وجود دارد ، امکانات و فضای لازم برای فعالیت هنری و فرهنگی در کشور مهیا نیست . لذا اینک دردولت برای نخستین بار اقتصاد فرهنگ و هنر شکل قانونمند و معتبری به خود گرفته و مقرر شده است دولت زیر ساخت های لازم را برای توسعه بخش فرهنگ و هنر فراهم کند و سپس امور را به بخش خصوصی واگذار نماید. در این میان نظام توزیع محصولات فرهنگی در کشور به شدت آسیب دیده است و اگر بازار محصولات فرهنگی و هنری اصلاح شود ، نیاز به حمایت دولت ندارد و خود می تواند به مراتب درآمدزا تر از سایر بخشهای اقتصادی کشور باشد . لذا نظام محصولات فرهنگی در کشور باید به کمک هنرمندان و بخش خصوصی ، مهندسی شود تا بستری ایجاد گردد که خود هنر مندان کار کنند و درآمد کسب نمایند" .
این مقام مسئول در همین سخنرانی کلیاتی از نحوه ساماندهی صنوف فرهنگی ، توجه و حمایت جدی به صنایع فرهنگی و فعالان حوزه هنر و فرهنگ و همچنین توسعه نهادهای مالی فرهنگی بیان کرده اند اما از این کلیات مطلب قابل احصایی بدست نیامده و باید در انتظار بود تا شیوه نامه و برنامه هایی اجرائی مورد نظر ارائه و بتوان در کمیت و کیفیت آن بحث و گفتگو کرد .
فراوانی و گستردگی حیطه عملکردی اقتصاد هنر و نگاه امروزی به همسویی هنر و اقتصاد باعث جریان سازی متفاوتی گردیده است به گونه ای که یکی دیگر از مسئولین دولتی با اشاره به حمایت از هنر فاخر ، معتقد است : " انجام فعالیت های فرهنگی همیشه درآمد زا نیست و اگر دولت از هنرمند حمایت نکند خواه ناخواه توجه به سمت درآمد زایی می رود و فعالیت هنری که صرفاً با هدف درآمد زایی باشد به مرور از جنبه کیفی پایینی برخوردار خواهد شد و این وظیفه مدیریت کلان است که افق روشنی را پیش روی هنرمندان ترسیم کند."
با مرور بر آنچه ذکر شد می توان به این جمع بندی رسید که در سه راهه اقتصاد هنر (دولت ، هنرمند ، مخاطب ) دولت که می توان سرمایه گذار بخش خصوصی را هم در کنار آن قرار داد ، چارچوب پیشنهادی خود را تعریف کرده است و می گوید: وظیفه دولت مداخله در هنر نیست و بایددر حوزه فرهنگ و هنر تصدی گری دولت به حداقل برسد. و در کنار آن به نقش حمایتی خود اشاره می کند و معتقد است دولت زیر ساخت های لازم را برای توسعه بخش فرهنگ و هنر فراهم و سپس امور را به بخش خصوصی واگذار می کند .
هنرمند نیز در مبحث اقتصاد هنر بر این اعتقاد است که " کشور بزرگ ایران از سالیان دور ، مهد هنر بوده و هنرمندان در رشته های مختلف به فعالیت می پرداختند و کسب درآمد می کردند . برای داشتن یک اقتصاد پویا در هنر باید تا آنجا که ممکن است حضور دولت را از عالم هنر کم کرد. دولت می تواند بخشی از بودجه خود راصرف پیشرفت در آموزش هنرکند."
بعد سوم اقتصاد هنر توجه به مخاطب دارد و باید پرسید در این گفت و شنودها مخاطب چه نظری دارد و چه می گوید ؟ آیا او از جریان حاکم بر تولیدات فرهنگی و هنری ابراز رضایت می کند و یا به بهبود امور مایل است . شاید بدون طرح این سؤالی خود بر پاسخ این پرسش واقف باشیم .
پژمان ضیائیان
منتشر شده در روزنامه خبر جنوب 1393.4.30