واضح و روشن است که نقش آفرین نخست صحنه اقتصاد هنر ، هنرمند است و بی شک برای ارتقاء بخشی ، پویایی، رشد و شکوفایی آن نیز هنرمند باید آستین های همت خود را بالا زده و هرکس به سهم خویش برای بهبود امور تدبیر و اندیشه کرده و گام در این راه بگذارد. از زمانی که در فکر تدوین مقالاتی پیرامون اقتصاد هنر و هنر اقتصادی بودم ، الزاماً تورقی در مقالات پیشین نموده و به امکانات موجود در فضای مجازی و حقیقی رجوع و از نکات بارز آن نکته برداری کردم و در صدد یافتن مسئولیت های هنرمند در قبال اقتصاد هنر و هنر اقتصادی برآمدم . از این بازنگری به چند موضوع شاخص رسیدم که در چند سرفصل آنان را برای بهبود محیط اقتصاد هنر بیان و به این نکته اشاره می کنم ، این سرفصلها تجمیع اندیشه ها ئیست که بطور پراکنده مطرح گردیده و اینک به اختصار و به فراخور کششی مطالعاتی این مقاله بدان می پردازیم .
الف / به نقش کلیدی کالای هنری بیشتر توجه کنیم
آقای حسین خلیلی که از دانش آموختگان رشته اقتصاد هنر هستند در مقاله ای مبسوط و علمی این پرسش را مطرح می کند که چرا سهم کالاهای هنری در سبد خرید مصرف کنندگان بسیار اندک است ؟ او معتقد است ، پیش از هر گفته ای می بایست کالای هنری را در مفهوم کشش اقتصادی بررسی کرد و در ادامه با ذکر این نکته که کشش یا حساسیت ، عکس العمل یک متغیر نسبت به یک متغیر دیگر است ، در یاد آوری دسته بندی چهارگانه کشش در علم اقتصاد ( کشش قیمتی تقاضا- کشش قیمتی عرضه – کشش تقاضا درآمد – کشش متقابل) ، می گوید: (( محصولات هنری در روابط کشش های چهارگانه ، علیرغم توجیه پذیری به ویژه در کشور ما هنوز نتوانسته اند در اولویت های خریدهای شهروندان باشند. این در حالی است که پتانسیل کم نظیر بازار هنری ایران می تواند ضمن دارا بودن جایگاهی بالا در سهم درآمد عمومی ، نقشی راهگشا در روند صادرات غیر نفتی داشته باشد.
ایشان در جمع بندی نظریه خود بر این باور است : اگر بر روی تفهیم کارکردهای اقتصاد / فناوری درباره هنر و محصولات هنری مطالعات گسترده ای صورت پذیرد و دراین راستا فرهنگ سازی علمی از سوی مدیریت کلان کشور تحقق یابد ، درآینده ای نزدیک شاهد رونق بازار هنری ، چه در تولید و عرضه و چه در صادرات خواهیم بود .
این نظریه و دیدگاه از سوی برخی دیگر از صاحب نظران مطرح و مورد قبول واقع شده است و برای رسیدن به حّد مطلوب آن راه کارهایی را نیز ارائه کرده اند ، که پس از گذر از چند عامل فرهنگی و دانش اجتماعی ، لزوم ورود صنعت تبلیغات به حوزه معرفی کالاهای فرهنگی و پذیرش این مسئولیت مهم از سوی بنگاه های تبلیغاتی مطرح می شود.
لازم به اشاره است ، این سرفصل که صنعت تبلیغات چگونه ، با چه اهدافی و با چه بازدهی در مقوله اقتصاد فرهنگ تأثیر گذار و مؤثر است ، نیازمند بحث های کارشناسی تخصصی دارد که اگر فرصت فراهم آید بدان نیز خواهم پرداخت .
ب/ از تألیف ، ترجمه و چاپ کتب و مقالات تخصصی غافل نمانیم
در اخبار رسانه ای تازه های کتاب ، از انتشار ، کتابی با عنوان (اقتصاد هنر ) مطلع می شویم که توسط محمد رضا مریدی ، مریم لاوی ، زهرا شریعتی و معصومه تقی زادگان ترجمه شده است . نکته جالب توجه اینکه در گفت و گو ها و مصاحبه های مربوطه ، از این کتاب به عنوان تنها کتاب مرجع اقتصاد هنر یاد می شود . دکتر محمد رضا مریدی ، عضو هیأت علمی دانشگاه هنر که در زمینه ی اقتصاد هنر ، تحقیقات متعددی را به انجام رسانده اند در گفت گو درباره این اثر می گوید : کتاب اقتصاد هنر که نوشته ویکتور گیفنزبرگ و دیوید تراسبی است منبعی بسیار مفید برای دانشجویان اقتصـاد هنر و دیگر علاقه مندان خواهد بود . در این کتاب ، اقتصـاد هنر به عنوان دانشی
طرح شده است که با استفاده از نظام آماری و جمع آوری و پردازش داده ها ، قادر خواهد بود ، دولت را در تخصیص و تجهیز اعتبارات فرهنگی از محل منابع عمومی یاری نماید . همچنین این دانش در اتخاذ شیوه های حمایتی و هدایتی مناسب به منظور تشویق و ترغیب مشارکت بخش غیر دولتی در فعالیت های هنری و فرهنگی و افزایش سهم سرمایه گذاری افراد و بنگاه های هنری در تولید و عرضه کالاها و خدمات فرهنگی در حوزه سیاست گذاری و برنامه ریزی کمک کننده و هدایت کننده است . همچنین در این کتاب به عنوان یک ویژگی خاص برای نخستین بار در مقاله ای تألیفی ، رویکردهای کلی در اقتصاد هنر و سیاست های اقتصادی فرهنگ و هنر ایران مورد بررسی قرار گرفته است .
مریدی با اشاره به نبودن منبع مطالعاتی برای مباحث اقتصاد هنر در ایران ، این کتاب مفصل را مرجعی ارزشمند برای محققان و پژوهشگران اقتصاد هنر در ایران می داند و اشاره می کند ، برای نخستین بار در ایران دیدگاه نظری و تحلیل تازه ای در مطالعه اقتصادی فرهنگ و هنر به مخاطبان ارائه شده است .
در تکمیل این موضوع صاحب نظری دیگر پا را فراتر نهاده و به کمبود منابع مطالعاتی و اطلاعاتی برای تدریس در دوره های دانشگاهی اشاره می کند و معتقد است ، آثار مکتوب موجود در زمینه اقتصاد هنر نمی تواند نیازهای مراکز علمی را برای ارائه در کلاسهای دانشگاهی تأمین نموده و طبعاً دانشجویان برای دستیابی به منابع مطالعاتی با مشکل روبرو هستند.
ذکر این نکته خالی از فایده نخواهد بود که شورای سیاست گذاری جایزه کتاب سال ، امسال بخش ویژه ای را به کتاب های (اقتصادی / فرهنگی) اختصاص داده است ، تا کتاب هایی که با محوریت این موضوع نگارش شده است ، بتواند در بخش ویژه و مجزا مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرند . این شورا با توجه به دو رکن مهم اقتصاد و فرهنگ در جوامع امروزی و تأثیر گذاری فرهنگ بر بخش های مختلف مسائل اقتصادی ، برای این جریان معتقد به مهندسی فرهنگی است و بر این اساس به مسئله نشر کتاب که خود به نوعی هم به مسأله فرهنگ و هم به
بحث اقتصاد وابسته است ، نگاه تخصصی و ویژه ای ابراز داشته و حسب آن انتظار دارد نویسندگان ، محققان ، پژوهشگران و ناشران با تولید آثاری در زمینه اقتصاد و فرهنگ خلاء موجود را به غنای لازم تبدیل کنند .
نکته قابل دسترسی ، تلاش صاحب نظران برای تولید مقالات آموزشی و تخصصی در موضوع مورد بحث است . البته فضای اجرای این پیشنهاد با توجه به وجود مجلات متنوع در گروه های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و هنری مهیا است .
ج/ موانع بر سر راه رونق ، گسترش و پویایی را برداریم
تقریباً تمامی کسانی که دستی در هنر و فرهنگ دارند ، موانعی را در سر راه رونق اقتصاد هنر بر می شمارند و به آن اشاره می کنند ، برخوردهای سلیقه ای با برخی از محصولات فرهنگی / وجود دستورالعمل ها و مقررات غیرشفاف / سانسورهای سلیقه ای برخی دستگاه های مسئول و گاهی غیر مسئول / نحوه و چگونگی برقراری تبادلات اندیشه و آثار با بازارهای جهانی/ دستورالعمل های مرتبط با قانون کپی رایت /عدم تجمیع تدابیر تصمیم سازی و بررسی ها در یک دستگاه / تطویل زمانی در تصمیم گیری های دولتی از جمله موانع و موضوعات شاخصی است که هنرمندان به آن می پردازند.
در مقاله بعدی به چند سرفصل دیگر از راه هایی حصول نتیجه از بحث اقتصاد هنر خواهم پرداخت.
پژمان ضیائیان
منتشر شده در روزنامه خبر جنوب 1393.5.30